چکیده: (173 مشاهده)
در مقالهی پیش رو ابتدا دیدگاههای برنتانو در مورد شئگرایی و اهمیت تاریخی او را مطرح کردیم. برنتانو از سه جهت مهم بر تاریخ فلسفهی تحلیلی اثر گذاشته است: نظریهی حیث التفاتی، تحلیل زبان و رفرم در منطق. شئگرایی او ارتباط تنگاتنگی با هرسه بعد اندیشهی او دارد. ضمن بیان این ارتباط نشان دادیم که او با رویکردی زبانی سعی در تثبیت نگاه شئگرایانه دارد. کوتاربینسکی اصلیترین نظریهپرداز شئگرایی آن را به مثابه ابزاری میدید که با آن میتوان از پس شبهمسائل، دشواریهای متافیزیکی و کژتابیهای زبان برآمد. او ابتدا نگاهی هستیشناختی به شئگرایی داشت اما بعدها و تحت تاثیر نقدهای آژدوکهویچ به رویکردی زبانشناختی درمورد شئگرایی رو آورد. در این مقاله پس از بیان دیدگاههای کوتاربینسکی، نقدهای آژدوکهویچ و تاثیر آنها را بر رویکرد کوتاربینسکی مطرح کردیم. سپس نشان دادیم که خلاف منطق مدرن، شئگرایی نگاهی تکمقولهای به جهان دارد و قائل به سلسلهمراتب مقولهای نیست. در نهایت شئگرایی را با نظریهی معنای فرگه مقایسه کردیم و بیان کردیم خلاف نظریهی معنای فرگه، شئگرایی نظریهای انتزاعی نیست و میتواند برخی از دشواریهای نظریهی معنای فرگه مانند اسامی خاص ناموجود را حل کند.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی