1- ، Hosseini.mostafa1980@gmail.com
2- دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی - گروه فلسفه
چکیده: (8 مشاهده)
چکیده:
مسئلهی دروننگری را چهبسا بتوان سهلِ ممتنع نامید، چراکه در عین سادگی بسیار دشوار است و مسائل بنیادینی را در خود جای داده است. همین ویژگی دوگانه امکانِ خوانشهای متفاوت از آن را فراهم میکند. دروننگری در خوانشِ سنتی، روشی اولشخص است که فرد از طریق آن دسترسیِ خطاناپذیر و ممتاز به تجربههای آگاهانهاش دارد. این تصورِ سنتی از دروننگری ـ که در قالب پارادایمِ «روانشناسی عامیانه» شکل گرفته است ـ با نقدها و چالشهای معرفتی همراه است. اگرچه این نقدها در جای خود قابل تأملاند ولی ما در این مقاله بهدنبال پاسخگویی به آنها نیستیم. هدف این مقاله آن است که با بهکارگیری رویکرد تحلیلیـتوصیفی نشان دهد مسئلهی دروننگری را میتوان در چارچوب پارادایمی دیگر، یعنی برساختگرایی، مورد بازخوانی و تحلیل قرار داد. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که دروننگری، شاید نه در همهی موارد، میتواند امری برساختی تلقی شود. این بدان معنا است که شناخت ما از خود و حالتهای ذهنیمان بیش از آنچه تصور میشود به جامعه و برساختهای آن وابسته است.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی