1- دانشگاه لرستان ، ahmadi.f@lu.ac.ir
2- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده: (40 مشاهده)
این مقاله از منظر نظریه انتقادی اجتماعی به بررسی تحلیلی-تطبیقی اندیشههای رضا داوری اردکانی و ادوارد سعید، دو تن از برجستهترین منتقدان هژمونی غرب در دوران معاصر، میپردازد. مسئله اصلی مقاله، چگونگی خوانش نقد متافیزیکی و هایدگری داوری از یک نقد سیاسی-گفتمانی و پساساختارگرایانه ادوراد سعید است. هر دو متفکر در حوزههایی چون نقد پروژه مدرنیته، پیوند ناگسستنی معرفت و قدرت، و بحران بازنمایی دارای نقاط عزیمت مشترکی هستند. مقاله استدلال میکند که خوانش داوری از ادوارد سعید، یک خوانش انتقادی است. از منظر داوری، نقد ادوارد سعید بر پدیدههایی چون شرقشناسی و استعمار، هرچند در سطح سیاسی ارزشمند است، اما به دلیل نپرداختن به ریشههای متافیزیکی بحران یعنی سرشت تکنولوژیک و سوبژکتیویستی تفکر غربی و باقی ماندن در چارچوب مفاهیم اومانیستی و سکولار، نقدی نابسنده و سطحی باقی میماند. مقاله نتیجه میگیرد که از دیدگاه داوری، نقد ادوارد سعید نه یک راه خروج از غرب، بلکه خود یکی از آخرین تجلیات بحران درونی تفکر غربی است. این تقابل، دو پارادایم اصلی مواجهه جهان غیرغربی با مدرنیته را روشن میسازد: پارادایم اصلاح سیاسی-فرهنگی در برابر گسست متافیزیکی-وجودی.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی