استادیار فلسفه و کلام دانشگاه بینالمللی اهلبیت (ع)، تهران، ایران.
چکیده: (168 مشاهده)
نسبت معناداری میان معنویت و فلسفه قابل تصور است و این مقاله عهدهدار تحلیل این پرسش است که چه معنا و بنیادی برای «معنویت فلسفی» در مقام نسبتسنجی فلسفه و معنویت در اندیشه ملاصدرا وجود دارد؟ بدینسان، در مقام ارائه پاسخ به شیوه مطالعه کتابخانهای و روش تحلیلی و به فراخور تطبیقی نشان میدهیم که نقطه اتکا این نسبت را میتوان در اندیشه «اعتلای وجودی» تحلیل کرد. از آنرو که معنویت را میتوان به کوشش برای فهم و اعمال هر امری دانست که به بهبود کیفیت روحی و ارتقای زندگی انسانی رهنمون میسازد؛ لاجرم، فلسفه ملاصدرا حداقل در سه موضع مبنایی بر معنویت تاثیر گذاشته و ذیل آن میتوان درباره معنویت فلسفی به تامل پرداخت: نخست، خودشناسی؛ چرا که فرد بر بنیاد آن، خودسازی خویش را در سلوکی که انتخاب کرده، سامان میدهد. در واقع، اعتلای وجودی که طریقی برای خودسازی است مستلزم کوشش آدمی برای خودشناسی است. دوم، حکمتِ معنویتِ نظری؛ چرا که فرد در این فرایند میکوشد با تقرب به حقیقت نامحدود، وجود خویش را معنا بخشد. چنانکه این تقرب بهمعنای فعلیتبخشی استعدادهای نامحدود انسانی نیز قلمداد میشود و در نهایت، حکمتِ معنویتِ عملی؛ چرا که آگاهی به مراتب اعلای هستی مترتب بر تحولات وجودی است که در شخص بسته به کردار و کنش اختیاری در خویشتن محقق میسازد.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی