دانشگاه ایلام
چکیده: (233 مشاهده)
مسئلۀ معرفتشناختیِ کانت و دیلتای عینیت و اعتبار معرفت، یکی معرفت در علوم طبیعی و دیگری معرفت در علوم انسانی، است و در همین چهارچوب به نقد و تعیین حدود عقل و ارائه مفاهیم و مقولاتی که در شناخت اعمال میشود، میپردازند. اما کار این دو فیلسوف تفاوتهای مهمی با هم دارد: در کانت شاهد نقد عقل نظری و تعیین مفاهیم و خصوصیات قوۀ صدور حکم هستیم، در حالی که در آثار دیلتای با ایدۀ نقد عقل تاریخی و علوم انسانی و ملاک تمایز آنها از عقل نظری و علوم طبیعی روبرو هستیم. هر دو برای رسیدن به این هدف به ارائۀ مقولات و مفاهیم کلی دخیل در کسب معرفت و توجیه لزوم کاربرد آنها پرداختهاند. در این مقاله ضمن مقایسۀ مقولات فاهمه و مقولات حیات، نشان داده میشود که با توجه به فراگیری و بنیادیبودن مقولات حیات نسبت به مقولات فاهمه و رابطه هرمنوتیکی بین آنها، نه مقولات فاهمۀ کانت همتا و همارز مقولات حیات دیلتای است و نه علوم طبیعی همسطح علوم انسانی است؛ بلکه نسبت این دو از سنخ ابتنای یکی بر دیگری یا اشتقاق یکی از دیگری است و دیلتای سعی کرده مبنا و بنیاد مقولات فاهمه و علوم طبیعی را که همان مقولات حیات و علوم انسانی است کشف و بیان کند.
شمارهی مقاله: 8
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی دریافت: 1401/4/26 | پذیرش: 1401/6/16 | انتشار: 1401/11/10