دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
چکیده: (2533 مشاهده)
یکی از شیوه های متداول زمامداری در طول تاریخ فلسفه سیاست که فیلسوفان بسیاری به سنجش آن پرداختهاند دموکراسی است و یکی از نخستین فیلسوفان پیشرو در این زمینه افلاطون است. چنانکه، دموکراسی در جغرافیای فکری او بدترین نوع حکومت است که برخلاف سایر شیوههای زمامداری قابلیت جهت گیری به امور مثبت را ندارد. در واقع، او دموکراسی را حکومت مردمان نادانی میداند که از مُثُل به دور هستند و سرانجام آن به عوام فریبی ختم می شود. از همینرو، این مقاله می کوشد، دیدگاه افلاطون در سنجش دموکراسی و نظریه «فیلسوف شاه» وی را بنحو روشنی در چشم انداز رساله جمهوری بکاود و راهکار افلاطون در هدایت امور جامعه که به باور وی تنها فیلسوف شاه می تواند فرمانروای راستین یک جامعه باشد را تبیین کند. و در نهایت، نقدهایی که متفکران دوران رنسانس، مدرن و معاصر بر نظریه فیلسوف شاه او وارد ساختند را واکاوی می کند.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی