دانشگاه لرستان
چکیده: (950 مشاهده)
کانت و هگل هر دو معتقدند که مسیحیت از دل نظام اخلاقی یهودیت برخواسته است و هر دو سعی میکنند که اصول جزمی دین مسیحیت را به واسطه تعبیری عقلانی در فلسفهشان جای دهند. اما هگل با تمایز مستدلی که بین طرق اندیشه دینی و فلسفی قائل شده، فلسفه دینش در قیاس با کانت از عمق بیشتری برخوردار است. کانت دین مسیحیت را به عنوان یک دین وحیانی با دو لحاظ ممکن طرح میکند. یکی به عنوان دین طبیعی و دیگری به عنوان دین تعلیمشده. از طرف دیگر نگاهی که هگل در برن به مسیحیت دارد، همان دین تعلیمشده کانت است؛ به این معنا که اصول اعتقادی لوازمی دارند که با عقل قابل شناخت نیستند. تلقی هگل از مسیحیت در فرانکفورت را میتوان با دین طبیعی کانت تطبیق داد، به شرط آنکه لفظ عشق را در آثار این دوره هگل تعبیر دیگری از مفهوم عقل در فلسفه کانت بدانیم؛ به این معنا که برای هر دو وجهی بنیادی قائل شویم که خود به خود موجه و پایه و اساس دیگر تعالیم هستند و هر دو محتوای اخلاق را از قالب شرع به در میآورند و خودمحرک میشوند. مقاله حاضر با روش تحلیلی- توصیفی به این بررسی تطبیقی میپردازد.
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی