۱۱ نتیجه برای اسلام
دانشجوی دکترای الهيات مسيحی دانشگاه اديان و مذاهب قم احسان شکوری نژاد،
جلد ۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
گرایش به ایمان ارزشمندترین حقیقت تاریخ زندگانی بشر است. انسان همواره از راه ایمان با حقیقت مطلق هستی به ارتباطی درونی و عمیق همراه با اعتقاد و اطمینان دست مییابد. بدینلحاظ، ایمان همواره نور امید به سعادت این جهانی و جاودانگی را بهمثابه هدیه و لطف الهی بر قلب آدمی به مثابه حقیقت وجود انسانی پرتوافشانی مینماید) در نهایت امر، نه تنها انسان خودیِ خود را فراموش نموده و خواست خود را مقهور خواست خداوند مینماید، بلکه به مقامی دست مییابد که بهتمامی معنی و در همه ابعاد وجودی جلوهگر ذات حق تعالی میگردد. ازاینروی، در این پژوهش کوشش بر این است، نظر به اهمیت و جایگاه قرآن و انجیل بعنوان دو کتاب آسمانی مهم و تأثیرگزار جهان اسلام و مسیحیت، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی مفهوم ایمان و مباحث مرتبط با آن بررسی شود) در پایان روشن شده است که این دو کتاب آسمانی در موضوع حقیقت ایمان، متعلق و آثار آن دارای دیدگاه مشترکی هستند.
احسان شکوری نژاد،
جلد ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
به نظر میرسد بیانیه شورای واتیکان دو مهمترین مواجهه کلیسای کاتولیک با مباحث روشنگری پساز دوران رنسانس باشد. پیش ازآن، ایماندار واقعی بهکسی اطلاق میگردید که خود را در داخل کلیسا تنها وقف خدمت به مسیح نماید، و فرد مسیحی خارج از حوزه کلیسا بهنوعی شهروند درجه دو محسوب میگردید. اما پس از این بیانیه، جوامع خارج از کلیسا مورد مقبولیت و پذیرش کلیسا واقع گردیدند، و براساس این حکم مسیحیان این جوامع نیز میتوانستند خود را وقف خدمت به مسیح نمایند. اکنون، با مطالعه و بررسی مقاله، این مسأله در ذهن مخاطب مطرح میگردد که کلیسای کاتولیک دربرابر دستآوردهای دنیای جدید در موضع ضعف قرار گرفته است یا از آغاز تاریخ مسیحیت نسبت به اصول مسیحیت اصیل دچار بدفهمی و کجفهمی شده، و یا از آن غافل بوده است. از نظر مترجم، هرگونه پاسخ مدقق به این پرسش اساسی میتواند راهگشای مواجهه درست و شایسته جهان اسلام با مسائل نوظهور دنیای جدید باشد.
ابراهیم رستمی،
جلد ۲، شماره ۱ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
پایه و اساس همه اصول و فروع آموزه های دینی اصل توحید است. در مورد حقیقت توحید آراء متعددی بیان شده است.پژوهش حاضر با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی در صدد دست یابی به فهم صحیح مسأله توحید با همه مراتب آن در دار هستی است. از این رو اولاً و بالذات به تحلیل توحید ذاتی در فلسفه اسلامی أعم از مشایی و صدرایی و عرفان نظری و تطبیق آنها با یکدیگر و ثانیاً و بالتبع به تبیین توحید صفاتی و افعالی پرداخته شده است. از نتایج این پژوهش آن است که واقعیت و حقیقت یک چیز است و تفاوت فلسفه و عرفان، در فهم واقعیت هستی است.در فلسفه اسلامی أعم از مشایی و صدرایی، إسناد وجود به ماسوی الله را حقیقی دانسته و معتقد به توحید واجب الوجود در رأس سلسله علل و وجود بوده و اینکه خداوند در عین بساطت دارای همه کمالات وجودی به نحو أعلی و أتم است.در تبیین توحید افعالی فلسفه مشایی راهکار علیّت طولی و فلسفه صدرایی،معدّ بودن موجودات را مطرح می نمایند؛ اما عرفا معتقد به توحید موجود هستند و اینکه موجود حقیقی یک چیز بوده و آن ذات حق تبارک وتعالی است و إسناد هستی به سایر اشیاء مجاز است و آنچه فلاسفه، توحید می نامند، تعیّنی از تعیّنات آن حقیقتی است که موضوع عرفان نظری است. و همه أشیاء، مظاهر اسماء و صفات حق بوده و فاعلیت آنها در واقع مرآت و شئون فاعلیت خدای سبحان است.
قدرت الله قربانی،
جلد ۲، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
امروزه گفتگوی ادیان و فرهنگ ها برای ایجاد بستر های لازم همزیستی و همفکری میان انسان ها بسیار مهم و حیاتی است. در این زمینه یافتن محورهای مشترک مورد تأکید فرهنگ ها و تمدن ها بیشتر از هر چیزی برای تحقق همزیستی ضرورت می یابد و نوع نگاه به انسان، جایگاه او در نظام هستی، نسبت او با خدا و دیگران، ماهیت زندگی فردی و اجتماعی او، غایت و نهایت او در این جهان و دیگر مسایل حیات بشری می توانند در شکل دادن همزیستی بشری نقش موثری داشته باشند. عرفان اسلامی با بهره گیری از آموزه های معنوی دین اسلام و عرفان هندی با تأکید بیشتر بر اهمیت حیات معنوی بشری می توانند با در ارائه تصویر مشترک از انسان و با بیان برخی صفات معنوی و ضرورت تعالی روحانی او توصیف نسبتاً همگون و کاربردی تری ارائه نمایند. در واقع، محوریت حیات معنوی انسان و اهمیت اهداف و سیر و سلوک روحانی او و ابزاری انگاشتن زندگی دنیوی و محوریت تکامل معنوی برای انسان از منشظر عرفان اسلامی و هندی این امکان را می دهد تا در دنیای بحران زده کنونی که انسان در تعریف هویت خود مشکلات اساسی دارد و سکولاریسم و الحاد بخش زیادی از حیات او را به خود اختصاص داده است، از قابلیت های این دو رویکرد عرفانی برای بازتعریف هویت انسان استفاده مؤثری گردد. بنابراین، اهمیت گفتگوی مشترک عرفان هندی و اسلامی، ضمن در نظر داشتن برخی از اختلاف منظرها، تلاش برای تقرب به فهمی مشترک و مقرون به صواب از انسان به ویژه با تأکید بر محوریت امور معنوی در کلیت زندگی اوست که این کار تنها با بررسی های دقیق ابعاد گوناگون انسان شناسی در عرفان اسلامی و هندی امکان پذیر است.
در این مقاله ضمن تبیین اهمیت جایگاه انسان در تحقق گفتگوی ادیان، فرهنگ ها و همزیستی بشری، تلاش می شود ابعاد مشرک انسان شناختی عرفان اسلامی و هندی که در فعلیت دادن به موارد فوق نقش بیشتری دارند نشان داده شوند.
ندا محجل،
جلد ۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
در این مقاله سعی داریم مبانی فلسفی یا مابعدالطبیعی هنر اسلامی را با تکیه بر جریانهای اصلی فلسفه های اسلامی مثل فلسفه های مشایی و اشراقی و حکمت متعالیه بر تمرکز بر چند مفهوم کلیدی مثل مفاهیم اصل نور، اصل وحدت و کثرت، اصل قوه خیال و اصل تجلی و غیره تبیین نماییم و نشان دهیم که فهم فلسفه هنر یا زیبایی شناسی به معنای عام کلمه در فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ غربی از مبانی فلسفی و دینی و حتی عرفانی تغذیه می کند. مساجد به عنوان مصداقی از معماری اسلامی به مثابه یک اثر هنر بزرگ اسلامی در طول تاریخ تمامی این چهار اصل را با اشکال مختلف خود در خود جمع کرده است. هنرمند اسلامی قبل از دست زدن به آفرینش هنری ذهن و روان خود را به آموزه های دینی و عرفانی ملبس می سازد. در این نوشته با تکیه بر گفته های فیلسوفان و عرفایی مثل سهروردی یا ابن عربی یا ملاصدرا سعی داریم عناصر یا بهتر بگوییم اصول مابدالطبیعی چهارگانه مذکور را با استناد به آثار این متفکران و مفسران این اندیشمندان نشان دهیم که محتوای هنر اسلامی امری کاملاً معنوی است و جوشش این امر معنوی مایه جوشش هنر اسلامی در طول تاریخ طولانی آن گشته است.
اصغر مولائی،
جلد ۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زیبایی یکی از موضوعات مهم انسان و حوزه فلسفه است که در قرآن با واژههای جمال از آن یاد شده است. برخی اندیشمندان اسلامی نظیر ابنسینا ویژگیهای نظم، اعتدال را برای زیبایی ارائه داده و برخی دیگر نظیر ابن هیثم و ابوحیان توحیدی تناسب و هماهنگی ملموس را از معیارهای زیبایی میدانند. فلاسفه غربی نیز با تعاریف و معیارهای محسوس ریاضیگونه و هندسهمدار در این دسته قرار دارند. در آیات مربوط به قرآن کریم واژه قدر به معنای اندازه، اندازهگیری، تقدیر بارها تاکید شده است. اما وجه افتراق این سه دسته نظریه را میتوان در وایره وسیعتر آیات قرآن کریم در شمول زیباییهای آسمانی و زمینی در مقابل زیباییشناسی محسوس نظریهپردازان غربی مانند سقراط، ارسطو، آکویناس، نوافلاطونیان، امبرتواکو دانست. در کنار آن اندیشه های فلاسفه و عرفای اسلامی را میتوان در هر دو دسته زیباییشناسی محسوس و زیباییشناسی زمینی_آسمانی بررسی نمود. رنگها در زیباییشناسی از دیدگاه قرآن کریم و نیز از نظر عرفای اسلامی اهمیتی بسیار دارد. در آیات متعدد قرآن کریم، گوناگونی و تنوع رنگها، نشانهای برای اهل خرد میباشد. این بیان با جامعیتی خاص تمامی پدیدهها و رنگها را شامل شده و اختلاف رنگها را مناظر قدرت الهی معرفی مینماید. همچنین رنگهای سپید و سبز و زرد در توصیف بهشتیان و اهل ایمان، دارای امتیازهای زیباییشناسانه میباشد.
آقای محمد امدادی ماسوله، دکتر شیرزاد پیک حرفه، دکتر عبدالرزّاق حسامی فر، دکتر احمد عبادی،
جلد ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده
در دهۀ اخیر، گفتگو میان علم و دین وارد عرصۀ جدیدی شده و پیدایش فناوریهای نوظهور بر پیچیدگیِ تعاملات علم و دین افزوده است. در مباحث پیشینِ علم و دین دستکم بر محدودیتهای زیستی و شناختیِ (عملکرد ادراک و حافظۀ) انسان همواره تأکید میشد، اما جنبش فراانسانگرایی درصدد است این محدودیتها را بهمنظور رساندنِ انسان به مرحلۀ پساانسان برطرف کند. فراانسانگرایی یک جنبش علمی، فناورانه، فلسفی و فرهنگی است که در تلاش است بر محدودیتهای زیستیِ انسان (مانند بیماری، پیری و مرگ) غلبه کند و ویژگیهای فیزیکی، عاطفی و فکری انسانها، همانند ظرفیتهای بدنی، هوشی و اخلاقی را تقویت کند. پیشرفتهای بیسابقه در زیستمهندسی، زیستفناوری، نانوفناوری و زیستپزشکی، که میتوانند زندگی افراد مبتلا به بیماری و آسیبهای ناتوانکننده را بهبود بخشند، قادر خواهند بود بهعنوان سنگ بنایی برای فناوریهایی باشند که میتوانند انسانها را ارتقاء بخشند و ماهیتش را تغییر دهند. این نکته نگرانیها را درباره نحوۀ سوء استفاده از فناوریهای نوظهور افزایش میدهد. پرسش اصلیِ پژوهش حاضر این است که توان و ظرفیت اندیشۀ اسلامی در سه مسألۀ خلقت، ساحت وجودی انسان و کیفیت آفرینش الهی در مواجهه با جنبش فراانسانگرایی چیست؟ نظریۀ خلق مدام و مداخلات اصلاحی بهمنظور بهبود شرایط انسانی بهشرط پایبندی به اصل ممنوعیت ضرر در اسلام را میتوان از مزیت-های فراانسانگرایی دانست. باوجوداین، یافتهها با روش توصیفی-تحلیلی نشان میدهد که مبانی تفکر اسلامی و فراانسانگرایی در سه مسألۀ مذکور همخوانی ندارند.
- مهدی عباسزاده،
جلد ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده
چند قرن است که فلسفۀ اسلامی در قسمی "انزوا" بهسر میبرد، به این معنا که روزآمدی خود را از دست داده است؛ چه اینکه حل "مسأله" نمیکند، یا دستکم مواجهه جدی و فعال با مسائل روز ندارد. نوشتار حاضر ضمن اشاره به چیستی، امکان و تحقق فلسفۀ اسلامی؛ دستاوردهای فلسفۀ اسلامی؛ و سیر تطور فلسفۀ اسلامی در بستر تاریخ (متقدم، متأخر، و معاصر)، سه قسم فلسفۀ اسلامی را از هم تفکیک کرده است: فلسفۀ اسلامی در مقام مفهوم؛ فلسفۀ اسلامی در مقام تحقق (مشائی، اشراقی، صدرائی، و نوصدرائی)؛ و فلسفۀ اسلامی آینده. فلسفۀ اسلامی آینده، فلسفۀ اسلامی مطلوب است که میتواند بعدها پدید آید و پیدایش آن البته شرایط و لوازمی دارد که باید به آنها التفات کرد، از جمله توجه به مسائل روز بهویژه مسائل اجتماعی- فرهنگی و کاربردی. بهنظر میرسد بقای فلسفۀ اسلامی و نپیوستن آن به تاریخ، در تقابل با ایده "پایان فلسفۀ اسلامی"، منوط به این مهم است. در ادامه، به مهمترین و محوریترین راهکارهایی اشاره شده است که میتوانند فلسفۀ اسلامی آینده یا مطلوب را تحقق بخشند؛ این راهکارها عبارتند از: اعتنای فلسفی به علوم و فناوریهای جدید؛ توجه به موج چهارم در فلسفه؛ پرداختن به فلسفههای مضاف؛ اتخاذ رویکردهای انضمامی در فلسفه؛ اجرای پژوهشهای میانرشتهای در فلسفه؛ و بهکارگیری روشهای جدید در فلسفه.
محمدعلی خوانین زاده،
جلد ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده
پس از اسم جلالۀ «الله»، «ربّ» پربسامدترین نام خدا در قرآن است که در قریب به اتفاق موارد به صورت مضاف بهکار رفته و در این میان، ترکیب «ربّ العالمین» بیشترین کاربرد را دارد. اهمیت این تعبیر هنگامی آشکار میشود که میبینیم در مواردی متعدد وصف منتخب خدا از میان همۀ اوصاف وی است و بهویژه در آیات آغازین فاتحه الکتاب، تنها وصفی است که میان دو اسم خاص خدا، یعنی اسم جلالۀ «الله» و «الرحمن»، یاد شده است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ ــ رَبِّ الْعَلَمِینَ ــ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ». عالمان مسلمان از دیرباز در مبدأ اشتقاق و معنای «العالمین» اختلاف نظر داشتهاند؛ چراکه نخست ساخت واژۀ «عالم»، بر وزن مفروض فاعَل، بر اوزان مشهور اشتقاقی عربی نیست، و دوم، پیوند معنایی آن با ریشۀ مفروض عـلـم به معنای «دانستن» محل بحث است. بر این پایه، گمانۀ وامواژگی آن، بهویژه در ترکیب «ربّ العالمین» تقویت میشود. برای پاسخ به این مسأله در این پژوهش از روشهای تاریخی و توصیفی استفاده شده است. با مراجعه به متون دینی و نیایشهای یهودی، نزدیکی «ربّ العالمین» با تعابیری همچون «رِبُون هاعُولامیم» و «مِلِخ هاعُولام» عبری و «ماری عَلما»ی آرامی که در وصف خدا به کار رفتهاند، آشکار میشود. با بررسی شواهد کتیبهشناختی برآمده از منطقۀ عربستان، روشن میشود که از حدود سه قرن پیش از اسلام ساکنان جنوب و شمال این منطقه گرایش به یگانهپرستی داشته، در آغاز یهودی و از اوائل قرن ششم، مسیحی شدهاند. اوصاف خدا در کتیبههای حمیری و شمال حجاز پیوند آنها با «ربّ العالمین» را نشان میدهد.
قدرت الله قربانی،
جلد ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده
فلسفه اسلامی معاصر در ابعاد و زمینه های مختلفی با چالش های مهمی مواجه است، برخی از این چالش ها عبارتند از: ۱. عدم تنوع در روش ها، موضوعات، مسائل، رویکردها و نظریات آن، ۲. عدم ارتباط آن با پرسش های فلسفی انسان معاصر، ۳. کاربردی نبودن، ۴. انتزاعیت و انضمامی نبودن، ۵. مشکل وابستگی به مکاتب فلسفی قبلی، ۶. عدم تعامل کافی آن با دیگر حوزه های معرفتی بشر، ۷. عدم ظرفیت بالفعل لازم برای تولید فلسفه های مضاف، ۸. عدم استقلال از آموزه های الهیاتی و ایدئولوژیهای دینی،۹. نظریه پردازی به جای شرح نویسی، ۱۰. عدم گفتگو با مکاتب فلسفی دیگر و جذب قابلیت های آنها، و ۱۲. عدم خودانتقادگری و دوری از جزم گرایی. در این تحقیق نشان داده می شود که بحران فلسفه اسلامی معاصر در مواجهه با چالش های اساسی مزبور است، به این معنا که نه تکثر قابل قبولی در موضوعات و مسائل دارد، نه با پرسش های فلسفی انسان مسلمان سروکار دارد، نه یک فلسفه عینی و کاربردی است؛ بلکه شدیداً به سنت فلسفی گذشته وابسته است. ضمن اینکه هنوز هم دچار مشکل شرح و حاشیه نویسی است. بین فلسفه اسلامی معاصر و الهیات اسلامی نوعی خلط و پیوند غیرمنطقی وجود دارد. همچنین با دیگر زوایای زندگی انسان مسلمان و معارف بشری ارتباط لازم و معنادار ندارد. و اینکه رویکرد انتقادی قوی ای در فلسفۀ اسلامی معاصر وجود ندارد و با دیگر مکاتب فلسفی در گفتگوی سازنده نیست. در این تحقیق تلاش می شود راه کارهایی پیشنهادی برای برونشد فلسفه اسلامی معاصر از چالش های پیش رو معرفی گردد، از جملۀ آنها توجه به مسائل طرح شده از سوی فلسفه معاصر غرب، اقبال به فلسفه های مضاف، و استقلالجویی از الهیات اسلامی، و اتخاذ رویکرد عینی، کاربردی و انتقادی بسیار مهم هستند.
سیدامیررضا مزاری،
جلد ۵، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده
یکی از مهمترین بحرانهای حال حاضر در میان مسلمانان، بحران هویت شخصی است. اغلب متفکران معاصر در جهان اسلام با به تصویر کشیدن وضعیت بحران در جوامع مسلمان، تلاش کردهاند تا شیوههای مواجهه با آن را تقریر کنند. اغلب این مواجههها بیشتر در بستر بُعد جمعی هویت تبیین شده است. در عین حال برخی از آنها بحران را در شخص مسلمان دنبال کرده و درصدد تحلیل آن برآمدهاند. در تفکر معاصر جهان نیز پرسش هویت شخصی، که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده است، اکنون در سنت فلسفۀ تحلیلی بهمثابۀ یک پرسش متافیزیکی مطرح میشود. اما نگرشهای جدید به این پرسش با بیان انتقادات جدی، از سطوح متمایز پرسش هویت شخصی سخن میگویند. با توجه به این تمایزها و همچنین با عنایت به توجه برخی متفکران معاصر مانند شایگان که بحران هویت را در ساختار عاطفی مسلمانان میدید، این پژوهش تلاش میکند که با توسیع نظر وی و بهرهگیری از نظریههای معاصر در عواطف، تحلیلی از بحران هویت مسلمانان ارائه کند. بدین منظور و بر مبنای پیوند عمیق بین دین و عواطف، نقطه عزیمت خود را برای ارائه طرحی به جهت مواجهه با بحران هویت شخصی مسلمان در تقریری از ماهیت عاطفه نزد فلاسفۀ مسلمان به خصوص ابنسینا قرار میدهد. از اینرو با شرحی از نظریه عاطفه نزد ابنسینا و تلقیای که او از نقش عاطفه در نظام فلسفیاش دارد، با توسیع روش مواجهه او در جهان امروز، مسیر دیگری برای احیای سنت عقلی و مواجهه با بحرانهای جهان اسلام ایجاد میکند.