در نسبت میان سلوک و شهود، دو جهتِ کلّی نقش ایفا میکند: ۱) سلوک صحیح سببِ شهودِ صادق و اتصال به منبع شهود الهیست ۲) کیفیتِ شهود نیز متأثر از چگونگیِ سلوک است. این دو سویه اصلی در نظریه تناسب سلوک و شهود گرچه مدّعیِ توضیح تمامِ دلایلِ صدق شهود یا نشاندهنده چراییِ همه ویژگیهای شهودی نیست، امّا بهمیزانی که تبیین شده در مواردی مشخّص میتوان تناسبِ روشنی میان ویژگیهای سلوکی و شهودی برقرار کرد که در عرفانِ ابنعربی در مواردِ متعدّدی نشان داده شده است. تناسبِ سلوکِ مدرسی و شهودِ تفصیلی و معرفتمحور، سلوکِ رازوَرز و معطوف به علمِ حروف و اعداد و شهودِ جهانِ مبتنیبر اعداد و حروف، سلوک اسبابمحور و جهانِ مبتنیبر نظامِ اسمائی، مقاماتِ هستیشناسانه در سلوک و هستیشناسیِ درجاتی و تفصیلی و درنهایت برجستگیِ علم در صفات انسان کامل نیز با سلوک معرفتمحور ابنعربی متناسب است و درواقع معرفت شهودی را متناسب با سلوکِ انسان در نمونه مورد پژوهش به تصویر میکشد.