دانشگاه تبریز
چکیده: (1447 مشاهده)
ماکس شلر در مقام بنیانگذار جامعهشناسی معرفت، ضمن بررسی نسبت میان شناخت انسان با زمینههای اجتماعی در کنار امور واقعی و انضمامی، عناصر ایدهآل و ارزشها را نیز در تحلیل خود مورد توجه قرار داده است. در این میان یکی از اهداف مهم وی در تلفیق مباحث جامعهشناختی با مضامین فلسفی، نیل به شناختی جامع، از انسان بوده است. شلر به رغم اذعان به تأثیر عوامل اجتماعی، اصلِ اندیشه را مقوله مستقلی میداند که نمیتوان تمامی آن را به عوامل بیرونی فروکاست؛ همین نکته وجه امتیاز مهم شلر به شمار میآید، چرا که وی برخلاف بسیاری از دیدگاههای متأخر، تکوین معرفت را تنها به تأثیر شرایط تاریخی و اجتماعی منوط نکرده و در کنار آن، ویژگیهای انسانی را نیز مورد توجه قرار میدهد. از نظر وی در نگاهی جامع به انسان، افزون بر عقل، باید وجوه عاطفی، احساسی و نیز ارزشی او را نیز مورد توجه قرار داد. در این نوشتار با تحلیل رویکرد پدیدارشناسانه شلر از جمله در قلمرو اخلاق، تلاش میگردد نشان داده شود که چگونه شلر با تلفیق حوزههای مختلف، از دوگانهسازیهای معمول فراتر رفته و جامعهشناسی معرفت را بسط داده است. یافتههای حاصل از این روند حاکی از آن است که کلیّت پروژهی فکری شلر، تلاش برای تلفیق و همراهی حوزههایی از معرفت بشری است که در بدو امر متعارض به نظر میرسند و قابل جمع به شمار نمیآیند؛ اما شلر با نگاهی جامع و فراگیر به انسان و جامعه، بدانها توجه نموده و بر آن است که از فروکاستن آنها به بخشی خاص اجتناب ورزد.
شمارهی مقاله: 11
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفی