سال 1، شماره 2 - ( پاییز و زمستان 1399 )                   جلد 1 شماره 2 صفحات 256-229 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


معاونت علمی و فناوری نهاد ریاست جمهوری
چکیده:   (820 مشاهده)
فقدان تاریخ فلسفه­­ی اندیشمندان مسلمان، سبب غفلت فلسفه­پژوهان از برخی مکاتب فکری و نظرات متنوّع گردیده است، به خصوص متفکّران متأخّر از میرداماد، یا به کلّی مغفول مانده­اند یا به نحو معوج معرّفی شده­اند. در این میان، چندین نظام فکری در تقابل با آموزه­های ملّاصدرا تأسیس شد که نخستین آنها، مکتب رجب­علی تبریزی است. او که تسلّط ویژه­ای بر اندیشه­های مشّائی و به خصوص کتب سینوی داشت، به حسب مسائلِ جدیدی که در عصر وی تبلور یافته بود، با تقریری نو از برخی مبانی تفکّر مشّائی و بازخوانی برخی اصطلاحات، تلاش کرد تا ادبیات فلسفه­ی مشّائی را ارتقا دهد. گرچه تبریزی در مقام ارائه­ی مطالب، برای هر ادّعایی برهان عقلی اقامه نموده، بر روش مشّائی پای­بند بود؛ امّا او در مقام تحقیق، به هیچ وجه خود را به منابع مشّائیان محدود نکرد و از منابع سایر اندیشمندان، به خصوص آموزه­های دینی ایده گرفت؛ بنابراین چنانکه هانری کربن ما را بدان توجّه داده، محتوای آموزه­های تبریزی «حکمت» خوانده می­شود از آن­رو که در بستر فرهنگ امامیه تکوّن یافت و در مسیر گردآوری داده­ها، طرح مسائل و حتّی چشم­انداز پاسخ­ها، متأثّر از نصوص دینی بود. در مجموع با لحاظ دو مقام گردآوری و ارائه، شایسته است که مکتب متفکّر تبریزی را «حکمت نومشّائی» نامید.
متن کامل [PDF 708 kb]   (376 دریافت)    
نوع مطالعه: مقاله پژوهشی | موضوع مقاله: فلسفی
دریافت: 1399/9/28 | پذیرش: 1400/3/9 | انتشار: 1400/3/10

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.