پاییز و زمستان                   برگشت به فهرست مقالات | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- تربیت مدرس
2- تربیت مدرس ، saeedi@modares.ac.ir
چکیده:   (25 مشاهده)
 از جمله طرفداران آموزۀ مثل افلاطونی میرداماد فیلسوف مطرح و صاحب مکتب است. وی می کوشد این نظریه را با مبانی فلسفی که خود پی ریزی کرده است یعنی حدوث دهری و قضای عینی هم نوا کند. در این مقاله هدف این است که آموزۀ مثل افلاطونی در حکمت یمانی میرداماد بازخوانی شده ببینیم این نظریه در کجای چارچوبۀ فکری وی جای می گیرد. مسالۀ حدوث نقش محوری در اندیشۀ فلسفی میر دارد. تبیین حدوث دهری ابتکار اندیشۀ اوست که پس از کاوش در آراء فیلسوفان در مسالۀ حدوث مطرح می کند. میرداماد تصویری از جهان هستی دارد که شامل سه وعاء سرمد، دهر و زمان می شود. اشیاء مادی که در ظرف زمان تحقق دارند نسبت به مفارقات موجود در وعاء دهر ثابتند. بنابراین امور مادی و زمانمند به نحو ثبات در عالم دهر تحقق دارند و از این رهگذر ووجودشان نسبت به خداوند متعال ثابت است. این نحوۀ وجود پدیده های مادی در عالم دهر قضای عینی را می سازد که یکی دیگر از ابتکارات فلسفی میرداماد است. از طرف دیگر میرداماد معتقد است که حکمای قدیم یونان و از جمله افلاطون دیدگاه های فلسفی خود را به صورت رمزی بیان می کرده اند. پدیده های مادی که در قدر و افق زمان، مادی هستند در وعاء دهر به نحو ثابت برای خداوند علیم حصول حضوری دارند و همین نحوۀ وقوع موجودات زمانمند در ظرف دهر، مثل افلاطونی را تشکیل می دهد. به این ترتیب حکیم استرآباد راز مثل افلاطونی را با نظریۀ ابتکاری حدوث دهری و نیز قضای عینی می گشاید.
     
نوع مطالعه: مقاله پژوهشی | موضوع مقاله: فلسفی

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پایگاه عمومی نشریات یکتاوب می باشد.

طراحی و برنامه نویسی و مالکیت فکری متعلع به : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC-BY-NC-ND 

Designed & Developed & coptright of web platform by : Yektaweb